هوش هیجانی (EI یا EQ) توانایی شناسایی و تنظیم احساسات خود و همچنین شناخت، درک و درگیر شدن با احساسات دیگران است (گلمن، 1996).
این یک مهارت حیاتی برای ایجاد روابط قوی تر و همدلانه است و به ما کمک می کند تا با عمیق ترین احساسات مان ارتباط برقرار کنیم و به ما امکان می دهد تصمیماتی بگیریم که با ارزش ها و اهداف شخصی ما همسوتر باشد.
۴ ویژگی اصلی هوش هیجانی
هوش هیجانی معمولاً با چهار ویژگی تعریف می شود:
خودآگاهی: توانایی تشخیص احساسات، افکار،و در مجموع شناخت درونیات خود و تأثیر آنها بر دیگران است.
خود مدیریتی: ظرفیت تنظیم احساسات، کنترل واکنشهای تکانشی و سازگاری انعطافپذیر با شرایط متغیر است.
آگاهی اجتماعی: توانایی درک و همدلی با احساسات دیگران است.
مدیریت رابطه: شامل مجموعهای از مهارتهای اجتماعی، از جمله تأثیر مثبت، کار گروهی، ارتباطات واضح و مدیریت تعارض است.
چگونه هوش هیجانی را توسعه دهیم
هوش هیجانی یک مهارت قابل انعطاف است که می توان آن را آموخت.
حتی اگر برخی افراد به طور طبیعی از نظر عاطفی باهوش تر از دیگران باشند، EI بالا می تواند با گذشت زمان و با تمرین منظم ایجاد شود.
در زیر چند راه وجود دارد که به افزایش هوش هیجانی کمک می کند.
گوش دادن فعال را تمرین کنید
گوش دادن فعال در مورد شنیدنِ فراتر از کلماتِ افراد است. این شامل هماهنگی کامل با آنچه در حال انتقال است، از جمله محتوای پیام و نگرشی است که زیربنای آن است (راجرز و فرسون، 1957).
توجه به زبان بدن دیگران و همچنین لحن و سرعت صدای آنها می تواند به شناسایی وضعیت عاطفی گوینده در آن لحظه و هرگونه پیامی فراتر از آنچه می گوید کمک کند.
برای تمرین گوش دادن فعال، مهم است که اجازه دهید رشته افکار طرف مقابل بدون وقفه جریان داشته باشد، زیرا این امر ارتباط باز را تسهیل می کند و جو اعتماد و پذیرش ایجاد می کند.
ثانیاً، کنترل حواسپرتیهای بیرونی و درونی میتواند به تسهیل گوش دادن فعال کمک کند.
به طور خاص، پچ پچ درونی در ذهن ما و نیاز به برنامه ریزی پاسخ هایمان به ما این امکان را می دهد که به طور کامل در لحظه حضور داشته باشیم و مهارت های شنیداری خود را تقویت کنیم (لوننبورگ، 2010).
آگاهی عاطفی
هنگامی که احساسات ناراحت کننده را تجربه می کنیم، ممکن است تمایل داشته باشیم که آنها را نادیده بگیریم یا آنها را در بطری در درونمان فرو ببریم تا اینکه آنها را به عنوان بخشی عادی و گاهی مفید از زندگی خود بپذیریم.
گرایش و مشاهده به احساسات ناخوشایندمان میتواند به ما این فرصت را بدهد که با احساساتمان به نحوی سازنده روبرو شویم، و در نتیجه خودآگاهی و توانایی ما برای ایجاد تغییرات مثبت از طریق شناخت علت آن احساس های ناخوشایند و اقدام جهت حل آن ها در زندگیمان افزایش یابد.
وقتی با کنجکاوی طیف وسیعی از احساسات خود را کاوش کنیم، میتوانیم دید عینیتری از انچه که در حقیقت هستیم پیدا کنیم. و همچنین درک کنیم که چگونه احساساتمان بر اعمالمان تأثیر میگذارند. برای دیدن چیزها از منظر وسیعتر، میتوانیم بازخورد دیگران را نیز در ذهنمان باز کنیم و در مورد موقعیتهای خاصی که با آگاهی عاطفی ضعیف عمل کردهایم از خود بپرسیم که علت اصلی آن چه بوده است.
احساسات را شناسایی کنید
یادگیری برچسبگذاری احساسات با واژگان خاصتر میتواند به شناسایی دقیقتر نوع حالت عاطفی که تجربه میکنیم کمک کند و کنترل بیشتری بر عکس العمل هایمان در موقعیت های احساسی مختلف پیدا کنیم. البته که با اسم گذاری بیشتر فقط ذهنتان را شلوغ می کنید. بهتر است در اکثر مواقع به ضربان قلب و احساست گوناگون درونیتان توجه کنید و همواره به دنبال آرام نگه داشتن قلبتان باشید.
فراتر از شش احساس اصلی – شادی، غم، خشم، ترس، انزجار، و تعجب – طیف وسیعی وجود دارد که میتوان آن را از طریق چرخ احساسات کاوش کرد.
برای مثال، با تشخیص اینکه غم و اندوه با کسالت یا احساس تنهایی متفاوت است. ما می توانیم بهتر احساسات خود را مشخص کنیم و آنها را به طور مؤثر مدیریت کنیم.
یک استراتژی اضافی برای توسعه آگاهی عاطفی داشتن یک دفترچه خاطرات است، جایی که ما شرحی از احساسات خود و نحوه پرورش آنها در شرایط خاص می نویسیم.
پس از چند هفته، ممکن است شروع به دیدن الگوها کنیم. ممکن است متوجه شویم که تحمل کدام احساسات برای ما سختتر است، کدامها محرک های ما برای عکس العمل هستند، و کدام یک به احساس ارتباط بیشتر با ارزشهای خود و رضایت از زندگیمان کمک میکنند.
عوامل استرس زای خود را مشاهده و سپس درک کنید
دانستن اینکه چه موقعیت هایی باعث ایجاد استرس می شوند برای توسعه توانایی مدیریت واکنش های عاطفی و حفظ آرامش حیاتی است.
میتوانیم فهرستی را بنویسیم که شامل
الف) موقعیتهای خاص: زمانی که به احتمال زیاد احساس ترس، ناتوانی یا عدم کنترل میکنیم.
ب) افراد: برای مثال، کسانی که به نظر میرسند که برای شما سمی باشند، مثل دوستانی که به مرزها احترام نمیگذارند یا همکارانی که سعی در تحمیل نظرات خود دارند.
ج) شرایط محیط: مانند مکانهای شلوغ یا پر سر و صدا.
یادداشت این موارد به ما کمک میکند تا عوامل استرسزا را پیشبینی کنیم و سپس در مورد راههایی فکر کنیم که بتوانیم استراتژیهایی را برای مدیریت مناسبتر احساسات خود ایجاد کنیم.
احساسات را به روشی سالم هدایت کنید
هنگامی که نسبت به احساسات خود گشاده تر و پذیراتر می شویم، خیلی مهم است که یاد بگیریم چگونه از آنها به نفع خود استفاده کنیم نه اینکه اجازه دهیم آنها ما را کنترل کنند.
اولین قدم این است که از قضاوت کردن احساسات و برچسب زدن به آنها به عنوان خوب یا بد اجتناب کنیم.
در عوض، ما باید آنها را به عنوان منابع قدرتمند اطلاعاتی بشناسیم که می توانند برای هدایت اقدامات ما به سمت آنچه برای ما مهم هستند مورد استفاده قرار گیرند.
تمرکز مجدد روی چیزهایی که تحت کنترل ما هستند و قابل بهبود هستند همچنین به ما این امکان را می دهد که در یک مارپیچ عاطفی رو به پایین به دام نیفتیم و درگیر اقدامات تکانشی (ناخوآگاه و مضر) نباشیم.
برای این کار باید به ذهنتان ارامش و استراحت بدهید. برای استراحت دادن به ذهن خود، باید فعالیت هایی را در برنامه های روزمره خود در اولویت قرار دهیم که باعث می شود احساس شارژ ذهنی کنیم. اینها ممکن است شامل ستایشو شکر گذاری خداوند، ورزش، یوگا، مدیتیشن یا سایر فعالیت های آرامش بخش برای ذهن باشد.
چگونه هوش هیجانی را در دیگران تشویق کنیم؟
توسعه شایستگی های عاطفی نه تنها در سطح شخصی مهم است، بلکه تشویق هوش هیجانی در دیگران، از جمله کودکان، دانشآموزان، شرکای عاشقانه و تیمهای کاری، میتواند به افزایش حساسیت نسبت به نشانههای عاطفی که اغلب در درون خود و محیط نادیده گرفته میشوند کمک کند و در نهایت کیفیت روابط بین فردی را افزایش دهد.
چند نکته وجود دارد که می توانیم برای تقویت EI در دیگران دنبال کنیم:
باز و کنجکاو باشید
ایجاد فرصتهایی برای به اشتراک گذاشتن نظرات میتواند به ایجاد اعتماد در تعاملات دوتایی و گروهی کمک کند، اهمیت بیان خود را تقویت کند و ارتباطات شفاف بین افراد را ارتقا دهد.
به عنوان مثال، در یک محیط کاری، ممکن است به جای تعیین یک راه حل سریع برای یک مشکل بدون توضیح دلیل پشت آن، از تیم خود بپرسیم که در مورد یک تصمیم خاص چه احساسی دارند.
همچنین ممکن است سعی کنیم با پرسیدن از همکارانمان در مورد چیزهایی که آنها را در محل کار ناامید می کند، انگیزه بیشتری در آنها و نحوه برخورد آنها با استرس عاطفی مربوط به کار، در گفتگو شرکت کنیم.
از احساس دیگران مطلع شویم
برای تشویق به ابراز احساس خود در دیگران، مانند کودکان، ممکن است از آنها بخواهیم احساسی را که با وضعیت فعلی آنها مطابقت دارد نام ببرند. اگر این تمرین را دشوار میدانند یا پاسخهای مشخصی مانند «احساس خوبی دارم»، میتوانیم از آنها بخواهیم که این احساس را در مقیاس 1-10 رتبهبندی کنند.
به عنوان مثال، می توانید بپرسید:در موقعیت فعلی در مقیاس 1-10 چقدر احساس نگرانی می کنید؟”
این تکنیک حتی می تواند برای بزرگسالانی که ممکن است با شناسایی احساسات خود مشکل داشته باشند، کارساز باشد.
دیدگاه خود را ارائه دهید
ممکن است ارائه بازخورد سازنده به دیگران در مورد موقعیت هایی که با آگاهی عاطفی ضعیف عمل کرده اند مفید باشد. به عنوان مثال فردی در جایی به علت چیز کوچکی به شدت از کوره در رفته و عصبانی شده.
آیا آنها از افرادی که به کمک آنها نیاز داشتند مراقبت یا حمایت کافی نشان ندادند؟
آیا آنها چیزی گفته اند که می تواند به عنوان بی احترامی یا بی توجهی به احساسات دیگران تلقی شود؟
آیا آنها اغلب ارتباطات نامشخص یا ناسازگار وظایف را اتخاذ می کنند؟
در این موارد نظر خود را راجب رفتار آن ها بیان کنید.
اطمینان حاصل کنید که این بازخورد تقابلآمیز یا با استفاده از زبان سرزنش نیست، بلکه به شیوهای مهربانانه بیان میشود تا بحث آزاد و سالم را تشویق کند.
ترویج فرهنگ گروهی مشارکتی
تشویق همکاری در درون گروه ها، اشتراک اهداف و ارزش ها را بیشتر می کند و نگرانی ها را تسهیل می کند، که در نهایت می تواند منجر به افزایش احساس هویت گروهی و تعهد به وظایف شود.
برای تقویت هوش هیجانی یک تیم، میتوانیم نقاط قوت و ضعف شرکتکنندگان را برجسته کنیم، روحیه تیمی ایجاد کنیم تا شور و انگیزه ایجاد کنیم و دائماً فضایی برای تأمل در پیشرفت شخصی و راههای بهبود مهارتهای موجود فراهم کنیم.
چرا هوش هیجانی مهم است؟
آنچه واقعاً برای موفقیت، شخصیت، شادی و موفقیتهای مادامالعمر اهمیت دارد، مجموعهای از مهارتهای عاطفی است یعنی EQ شما نه فقط تواناییهای صرفاً شناختی که با تستهای IQ معمولی اندازهگیری میشوند.
دانیل گلمن
بر اساس گفته های گلمن، هوش هیجانی می تواند از طرق مختلف به زندگی شخصی و حرفه ای ما کمک کند.
این ابزار ارزشمندی برای استفاده در هنگام مدیریت موقعیتهای غیرقابل پیشبینی و دارای بار هیجانی است، انگیزهها و اهداف ما را شفافتر میکند، و بخشی جداییناپذیر از ایجاد روابط رضایتبخشتر با دیگران است.
EI همچنین یک پیشبینیکننده مهم برای موفقیت حرفهای است که اعتقاد بر این است که 58٪ از عملکرد را در همه انواع مشاغل تشکیل میدهد (Bradberry and Greaves, 2006).
چه زمانی هوش هیجانی مهم است؟
به طور کلی، EI مهارت های مختلفی را در بر می گیرد که در زندگی روزمره ما حیاتی هستند.
ارتباط
افزایش شناخت نسبت به احساسات خود و دیگران امکان ارتباط موثرتر را فراهم می کند و از تشدید تنش و درگیری جلوگیری می کند.
همانطور که ما از نیازهای عاطفی افرادی که با آنها در تعامل هستیم آگاه تر هستیم، در نتیجه به احتمال زیاد یک نگرش مشارکتی و رو به سازش اتخاذ خواهیم کرد.
مدیریت استرس
تشخیص اینکه چگونه موقعیتهای خاص میتوانند احساسات استرسزا را برانگیزند، میتواند به ما کمک کند که کنترل بیشتری بر واکنشهای خود داشته باشیم و مهارتهای مقابلهای مناسب را با احساسات منفی جایگزین کنیم.
نادیده گرفتن اینکه چگونه استرس عاطفی رفتارهای ما را هدایت می کند می تواند منجر به تصمیمات غیرمنطقی شود و در نهایت پیامدهای سلامت روان را تشدید کند (سیاروچی، دین و اندرسون، 2002).
تصمیم گیری
درک اینکه چگونه احساسات بر افکار ما تأثیر می گذارد، می تواند ما را از تصمیم گیری نادرست، چه در زندگی شخصی و چه در محل کار، باز دارد.
همانطور که ما قادر به شناسایی احساسات اضافی یا غیر مرتبط با یک مشکل هستیم، می توانیم مشاهده های شفاف تری به درونمان داشته باشیم و کیفیت تصمیم گیری را افزایش دهیم.
تغییر تحمل به صبر
تغییرات در زندگی شخصی و حرفه ای ما همواره ثابت است و گاهی اوقات می تواند از نظر احساسی شدید باشد.
تأمل در واکنشهای احساسی که ما را در برابر تغییر مقاوم میکند و همچنین تفاسیر و پیشفرضهای مرتبط با آنها، میتواند به ما کمک کند که دیدگاه مثبتتری داشته باشیم و در مورد فرصتهایی که میتوانند از تغییر ناشی میشوند، خوش بینانهتر فکر کنیم.
انگیزه
با EI بالا، میتوانیم معنای آرزوها و مهارتهای انگیزشی مورد نیاز برای دستیابی به اهداف در رابطه با کار، زندگی شخصی و سلامت خود را بهتر درک کنیم (Magnano، Craparo و Paolillo، 2016).
علاوه بر این، با توانایی تشخیص احساسات، میتوانیم بر انگیزههای افراد دیگر نیز تأثیر بگذاریم و در هنگام کار در تیم، نگرشهای مثبت نسبت به اهداف مشترک را تشویق کنیم.
سوالات متداول
آیا هوش هیجانی با افزایش سن بهتر می شود؟
از آنجایی که EI مهارتی است که می تواند به طور مداوم در طول زمان توسعه یابد و اصلاح شود، منطقی است که توانایی ما برای مقابله با چالش های عاطفی ممکن است با افزایش سن افزایش یابد.
در واقع، تحقیقات نشان میدهد که افراد مسنتر در مقایسه با همتایان جوانتر خود بهتر میتوانند احساسات و شناخت را هنگام حل مسئله و تصمیمگیری متعادل کنند.
علاوه بر این، به نظر می رسد که افراد مسن بهتر می توانند احساسات را تنظیم کنند و شدت و مدت عاطفه منفی را به حداقل برسانند (Carstensen et al., 2000).
در عین حال، اذعان به این نکته مهم است که سن افراد همیشه نشان دهنده سطح بلوغ عاطفی او نیست و برخی از شایستگی های هوش هیجانی ممکن است به تمرین و آموزش مداوم بیشتری نیاز داشته باشد (Fariselli, Ghini, and Freedman, 2008).
چه مشکلاتی می تواند ناشی از هوش هیجانی پایین باشد؟
EI پایین با مشکل در برخورد با احساسات خود و ارتباط با تجربیات عاطفی دیگران آشکار می شود (گلمن، 1996).
قطع ارتباط عاطفی ممکن است منجر به رفتارهای کنترل نشده و تکانشی، مانند طغیان عاطفی، پاسخ های غیر حساس، یا سرزنش دیگران شود که همه اینها می تواند کیفیت روابط ما را به خطر بیندازد.
نادیده گرفتن احساسات دیگران همچنین می تواند خطر درگیری را در صورتی که مکالمات خیلی بسته، خودمحورانه باشد و سوءتفاهم ایجاد کند، افزایش می دهد (هانسن، 2015).
در نهایت، EI پایین ممکن است منجر به کاهش دایره اجتماعی و سطح حمایت عاطفی فرد شود و اثرات مخربی بر سلامت روان و رفاه داشته باشد.
آیا می توانید ضریب هوشی بالا اما هوش هیجانی پایینی داشته باشید؟
اگرچه IQ و EI گاهی به هم مرتبط هستند، اما دو ساختار مجزا را نشان میدهند که ممکن است با سطوح مختلف رشد در یک فرد ظاهر شوند.
داشتن توانایی قوی برای تجزیه و تحلیل و تفسیر موقعیت ها (اغلب با ضریب هوشی بالا همراه است) لزوماً به توانایی خواندن احساسات دیگران یا توجه به نشانه های عاطفی ترجمه نمی شود.
به طور مشابه، توانایی یافتن راهحلهای منطقی برای مشکلات ممکن است در موقعیتهای اجتماعی که مهارتهای EI قوی برای مدیریت تعارض و رسیدن به مصالحه مورد نیاز است، آشکار نشود (Goleman, 2020).
آیا می توان هوش هیجانی را به دیگران آموزش داد؟
با توجه به نقش فزاینده مهم EI در موفقیت تحصیلی و کاری، و همچنین در مدیریت استرس و انتقالات زندگی، علاقه فزاینده ای به آموزش هوش هیجانی به نوجوانان و دانش آموزان وجود دارد.
در یک محیط کلاس درس، ترکیب آموزش متمرکز بر تقویت ارتباط قاطعانه و مدیریت خودگفتاری منفی می تواند منجر به بهبود مهارت های هوش هیجانی شود (چانگ، 2006).
علاوه بر این، دانشآموزانی که بیشترین سود را از برنامههای EI نشان میدهند نیز احتمالاً در آینده ادامه تحصیل خواهند داد (کوالتر و همکاران، 2009).
در عمل، معرفی رفتارهایی در کلاسهای درس که از اصول EI آگاه میشوند، مانند ترویج همکاری بین دانشآموزان و تمرین تمرینهای خود انعکاسی، میتواند به دانشآموزان در جذب تدریجی این مهارت کمک کند.